باتوجه به اهمیت نرخ ارز به عنوان یک قیمت مهم در یک اقتصاد باز، عجیب نیست که اقتصاد نرخ ارز یکی از زمینههای وسیع تحقیقاتی محققین شده است. نرخ ارز، بسیاری از سیاستگذاریهای دولت و تصمیمگیریهای سایر عوامل اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد. به این جهت هدف تعیین صحیح نرخ ارز، امروزه یکی از اهداف اساسی تمام شرکتکنندگان بازار بهشمار میآید. اقتصاددانان طیف وسیعی از نظریات را جهت توضیح اینکه چگونه نرخ ارز باید تعیین شود، بهکار بردهاند. ولی شواهد و مطالعات تجربی نشان داده است اینگونه مدلها که عموما براساس متغیرهای بنیادی اقتصاد شکل گرفتهاند، فقط قادر به توضیح تغییرات بلند مدت نرخ ارز بوده، درحالیکه علت تغییرات کوتاهمدت و میانمدت ارز را بیان نمیکنند. برخی از این مطالعات نشان میدهد که ویژگیهای یک فرایند رفتار تصادفی، بهتر از مدلهای بنیادی، رفتار نرخ ارز را در کوتاهمدت و میانمدت توضیح میدهند. برخی از محققین تأکید کردهاند که به علت وجود حبابهای عقلایی، نرخهای ارز از سطوح بنیادی خود، تعیین شده براساس تئوری اقتصادی، منحرف میشوند. برخی دیگر به اثرات نظرات تحلیلگران ارز در بازار ارز توجه نمودهاند. تحلیلگران ارز کسانی هستند که پیشبینی آنها نسبت به روند آتی نرخ ارز براساس تئوری اقتصادی نبوده بلکه پایه نظراتشان صرفا شناخت فرضی الگوی رفتاری نرخ ارز است که براساس تغییرات نرخ ارز شکل میگیرد. طبیعی است که این روش، روند نرخ ارز را در میانمدت و کوتاهمدت نمیتواند توضیح دهد.
از مباحث نسبتا جدید در ادبیات اقتصاد نرخ ارز، نقش"اطلاعات جدید" در تغییرات کوتاهمدت و میانمدت نرخ ارز است. این نظریه که یکی از نتایج فرضیه انتظارات عقلایی است بیان میکند که رخدادهای غیر قابل انتظار یا "اطلاعات جدید" میتواند قیمت سرمایههایی چون نرخ ارز را تحت تأثیر قرار دهد.
این اثر کوششی است در جهت تبیین نرخ ارز و کاربرد انتظارات عقلایی در تجزیه و تحلیل بازار سرمایه، بهویژه بازار ارز، در چارچوب بحث مربوط به فرضیه کارآیی بازار، نیز باتوجه به ماهیت غیر قابل پیشبینی تغییرات نرخ ارز در کوتاهمدت و میانمدت، نقش"اطلاعات جدید" در بازار ارز بررسی شده و رفتار نرخ ارز در اقتصاد ایران با عنایت به توضیحات قبلی به بحث کشیده شده است.